۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

آری، جور دیگر باید دید

زندگی، آن جنگلی است که پهناور است و زیبا. با طراوت. شاد و خشن. پر رمز و راز و پر هیاهو.
لذت بخش و دشوار.

و این جنگل، باتلاق هایی دارد که اگر بی توجه باشی، گرفتارشان خواهی شد؛ تا جایی که دیگر چیزی جز سیاهی و کثیفی نخواهی دید. گاه ما آدم ها سر را درلجنزار فرو می بریم و می گوییم آه چه دنیای کثیفی. و گاه چنان مبهوت زیبایی می شویم که باتلاق ها و گودال ها و سنگ ها؛ غافلگیرمان می کنند. و ما می گوییم خوشی به ما نیامده است!

چه خوب است تعادل را از طبیعت یاد بگیریم. چه خوب است یاد بگیریم با هم بودن لطافت و سر سختی را. ببینیم طلوع خورشید را در سرزمینی دیگر هنگامی که پیش چشمانمان غروب می کند...