۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه

بازم یه داستان تخیلی...





تو چه بخوای چه نخوای، از اخبار جامعه ای که داری توش زندگی می کنی با خبر می شی.اتفاقات تلخ زندگی مردمت و اخبار مربوط به مسائل سیاسی جامعه ت بدون اینکه دنبالشون باشی به گوشت می رسه.
هراز چندگاهی سرت رو از دنیای کوچیک خودت بلند می کنی و می بینی هیچ چیز زیبایی تو این دنیای بزرگ وجود نداره.همش سیاه و تاریکه. ظلمه که داره تو دنیا حکومت می کنه. فقط یه عده ی محدودی هستن که دارن تو آسایش و امنیت زندگی می کنن و بقیه تو فقر و بی سوادی و فلاکت سعی می کنن علائم حیاتی خودشون رو حفظ کنن.
بعد خیلی غصه ت می گیره. دلت می گیره که دنیایی که داری توش زندگی می کنی، خیلی با آرمان هات فرق داره. اون قدر که آرمان های تو کاملا و بدون شک مسخره و بی معنی به نظر می رسن.از گل و بلبل زیاد صحبت می شه ولی به سختی می تونی چیزی غیر از لجن و سیاهی اطرافت ببینی.
اینجاست که درکت رو از جمله ی "زندگی زیباست" از دست می دی. اینجاست که دیگه نمی تونی به دیگران لبخند هدیه بدی. اینجاست که نا امیدی تمام وجودت رو می گیره.





حالا اگه یه بار اتفاقی گذرت به دل طبیعت بیوفته، یه جایی مثل کوه، این شانس رو پیدا می کنی که دنیایی رو ببینی که پاکه پاکه و می تونی با تمام وجودت بهش اعتماد کنی. وقتی می ری تو دل کوه، وقتی آرامش و سکوتش تو رو غرق خودش می کنه، وقتی هر نفسی که می کشی انگار روحت رو داری شست و شو می دی، وقتی فقط با نگاه کردن به اطرافت آروم می گیری، اون وقته که دلت می خواد بیای بین مردم و داد بزنی باور کنید زندگی قشنگه، اگه خودتون زشتش نکنید. اون وقته که می فهمی دنیایی که قرار بود به تو هدیه داده بشه چقدر زیبا بود، تا قبل از اینکه آدم ها خرابش کردن.
شاید اگه ما آدم ها، مایی که از زمین و زمان گلایه داریم، کمی بیش تر به خودمون و دنیایی که داریم توش زندگی می کنیم توجه می داشتیم و فکر می کردیم، به این که کی هستیم و از کجا اومدیم و از همه مهمتر اصلا برای چی اینجا هستیم، هیچ وقت راضی به از بین بردن این زیبایی ها نمی شدیم.اگه فقط سعی می کردیم درون خودمون رو زیبا کنیم و زیبا نگهش داریم، می تونستیم دنیای زیباتری رو برای اطرافیان و خودمون به وجود بیاریم.
اینا چیزاییه که وقتی ازش حرف می زنی، انگار داری یه داستان تخیلی رو برای دیگران تعریف می کنی، گوش می دن و بعد، دوباره همون زندگی سیاه...

۸ نظر:

ناشناس گفت...

kamelan doroste,adama khodeshun zendegie khodeshuno misazan.montaha ne mishe hamishe be zibayiha fekr kard.

بلبل خانم گفت...

نه نمی شه. منم اصلا منظورم این نبود که باید همیشه به زیبایی ها فکر کنیم. اصلا منظور من این نبود...
من می خواستم بگم زندگی می تونست دلپذیر باشه اگه ما آدم ها خودخواهی رو کنار می ذاشتیم و کمی به فکر هم می بودیم. زندگی اجتماعی ما امروز این قدر زشتی داره که برای دیدن زیبایی ها خیلی باید تلاش کنی. و این تلاش برای اینه که از زندگی نا امید نشی.نه برای اینکه تفریح کنی.
نمی دونم چه جوری باید منظورم رو بگم...
شاید دنیا برای تو همیشه خوب بوده میلاد...در این صورت باعث خوشحالیه:)

ناشناس گفت...

khob alan manzureto behtar fahmidam.are doroste harfat.dar zemn zendegi baraye hichkas hamishe khoob nist.in khode farde ke nesbat be zendegish che didi dare.talkhio shirinish mire mohem ine ke ki be haghighatesh reside.

ناشناس گفت...

بله درست میگید سر این سفره که بعضی هاهرچی میخورند سیر هم نمی شند چرا ما هم نرویم و بهره نگیریم ؟جهان 3 یعنی همین. جامعه ما اگر طبق خواسته شما می شد بهش میگفتند مثلا سوئیس سا فنلاند

بلبل خانم گفت...

مسئله اینه که ما به جای این که بیایم جلو این بعضیا رو بگیریم، خودمونم می ریم جزو اونا می شیم!خیلی دردناکه... نمی تونم قبول کنم که یه روز یه آدم متجاوز گر مال مردم خور بشم که از تمام وجودش حقارت می باره ولی بازم باد به غبغبش می ندازه!

ناشناس گفت...

salam
avaline bare ke ooamdam inja
webloge kheili ghshangi dariiii
del neshin va por mohtava
omidvaram ke hamishe movafagh bashii
bazam miam
www.j4u.persianblog.ir

Unknown گفت...

مساله اين جاست كه هيچ چيز سري جاي خودش نيست....انگار همه ما در حال فكر كردن به موضوع‌هاي مشابهيم....

ناشناس گفت...

خيلي جالب بود.عكسات هم خيلي جالبه.طوري كه هوس كردم برم كوه