۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

من آهنم ... یه آهن دارای فکر!



گذاشتن متن های تند معترض به دولت، داد بیداد کردن همه جا علیه جنایت های ضد مردمی رخ داده تو کشور. همه جا،چه تو تاکسی، چه تو کافی شاپ، تو دانشگاه، سر کلاس...


خلاصه هیچ ابایی نداره اگه تابلو بشه. تو اعتراضات خیابونی هم بوده و اینو همه جا می گه. اینکه چه کارایی کرده به خصوص اگه خیلی خاص باشه. مثل دیوار نویسی... شاید فکر می کنه این جوری از خاموش شدن اعتراض جلوگیری می کنه. اینجوری مردم می فهمن اعتراض ادامه داره.

خوب اگه گرفتنت چی؟ بهترین حالتش اینه که با خانوادت کاری نداشته باشن و خیلی سریع فقط خودتو زیر شکنجه زجر کش کنن.

نتیجه چیه؟


قبلا یه پستی گذاشته بودم با عنوان "شهید بس". این بخش پایانیشه:


"به اعتراض خاموش ادامه می دیم اما دیگه شهید بسه. به خدا بسه. چرا خواهر و برادر من و تو باید بمیرن؟ دیگه چی از این کشور می مونه بدون جووناش؟ اونم جوونای روشنفکر و غیورش. بمونید تا بتونید روی آینده ی این کشور نظارت داشته باشید. ایران به جوونا نیاز داره؛ نه برای مردن، که به خاطر هوش و استعدادی که همه ی دنیا ازش با خبرن.

خواهش می کنم. بسه. عاقل باشید. فریب قدرت ها رو نخورید. دست به دست هم بدیم تا نمیریم و به هدفمون ( که دور نگه داشتن ایران از دست سوء استفاده گرهاست) برسیم. نذارید دیگه خواهر برادرامون کشته بشن. اجازه ندید. وقتی یه روانی اسلحه دستشه، آیا عاقلانه ست که جلوش فریاد بزنی؟


دست به دست هم و با همفکری اسلحه رو بگیریم. به امید اون روز..."


نتیجه اینه که آدم حسابی ها کشته می شن و مملکت میوفته دست کسی که بتونه ازش سوء استفاده کنه در جهت علایق و عقاید شخصیش. باید اجازه بدیم؟

هر چیزی افراط و تفریطش تخریب گره. احتیاط و شجاعت ، هردو وقتی به افراط و تفریط کشیده می شن، اسمشون دیگه می شه جهالت و حماقت!
عصر مشت و سنگ و شمشیر و اسلحه تموم شده. الان با داد و بیداد کردن کاری از پیش نمی ره. کسی که از زور استفاده می کنه بازنده ست اگه حریفش از فکرش استفاده کنه.

بنابراین کمی به لغت "احتیاط" عمیق تر فکر کنیم. وقتی مادر و اطرافیان می گن مواظب باش، از رو عادت نگیم باشه و بعد کله خودمون رو پیش ببریم. یا فکر نکنیم اونا ترسو هستن و زیادی نگرانن و یا اینکه متوجه عمق ماجرا نیستن.

بهترین و موثرترین فعالیت، زمانیه که نه کسی ما رو بشناسه نه ما کسی رو.

اگه به فکر دک و پز نیستی رو حرفام فکر کن. عزیز من، برادر من، خواهر من. ما همه یه چیز می خوایم. هوای تازه تر...

دوستان، انتخابات هرچه بود و هرچه شد، تمام شد. رای اعلام شده عوض نمی شود.

الان جای اینکه با این حرفا کاری کنید که شناسایی و پاک سازی بشید(به عنوان مغزهایی که قادر به فکر و تجزیه و تحلیل کردن هستن) ببینید چه اتفاق های مصیبت بار دیگه داره میوفته. جلوی اونو بگیرید.


پاکسازی رشته های علوم انسانی مرحله ی بعدی برای ایجاد یه گله ی بزرگ گوسفنده. خیلی نگرانم...

۳ نظر:

ميلاد گفت...

من يه ذره دير اين پست رو ميخونم ولي چيزايي كه گفتي درسته هر انقلابي يه سري مراحلي داره كه يكيش همين خونريزي و كشتاره.يه عده هم فدا ميشن.

حجت گفت...

سلام خانوم، خوبی ؟ کجایی تو ؟ من دوباره برگشتم :) ولی اینبار من هم اومدم بلاگر ! وقت کردی یه سری به ما بزن :

http://khovardad.blogspot.com

ارادتمند

ناشناس گفت...

سلام کاملا نه ولی تا حدودی موافقم